بچهها یه خبر جالب!
دوباره یه بچه بسیجی را با چاقو زدند...
البته خودتونو نگران نکنید! حدود 20 میلیون از اینا داریم...
هر وقت رسیدیم به یکی دو تای آخری، اونوقت برای جلوگیری از انقراض این گونه کمیاب یه فکری میکنیم... مثلاً موزهای، جایی (با الهام از آژانس شیشهای)
چیز جدیدی هم که نیست؛ قبلاً هم زیاد بوده و باز هم کک کسی نمیگزید
بذارید لحنمو عوض کنم؛ میخوام یه کم داد بزنم (البته صدا تو وبلاگ اثر نداره ولی لحنم داد و بیداد میشه)
میدونم به گوش کسایی که باید برسه نمیرسه، ولی اگه داد نزنم خفه میشم
آخه شورای نگهبان قانون اساسی کجایید؟ مگه امر به معروف از اصول قانون اساسی نیست؟!
مگه دستور دین، قرآن، امام و آقا نیست؟!
چرا یه بچه بسیجی باید از امر به معروف بترسه؟ (البته بسیجی نمیترسهها، گفته باشم)
هم از کسی که منکر کرده و هم از پلیس و دادگاه که اگر از دست اون چاقو به دستا و بدنسازا جون سالم به در ببره، تازه میره کلانتری و دادگاه و در بهترین حالت بهش میگن: «به تو چه... چرا فوضولی کردی!»
نمیدونم چرا یه قانون درست و حسابی اجرایی نداریم... یا شایدم داریم و اجرا نمیشه!
آخه قوه قضاییه! مگه چند وقت پیش حکم سفت و سخت درباره سلاح سرد رو نگذاشت؟
پس چه جوری میشه یه همچین اراذل و اوباشی با جرایم زورگیری و ضرب و شتم و چاقو کشی با 15 میلیون آزاد بشن؟
قیمت اجرای احکام اسلامی همین! پول خون بسیجی همین؟ 15میلیون!
تنها کاری که میتونم بکنم اینه که داد بزنم... آی نیرو انتظامی... آی مجلس شورای اسلامی... آی قوه قضاییه... این وضع مطلوب انقلاب اسلامی نیست.
حالا این نهادها هیچ! چرا روشنفکرا و مدعیهای حقوق بشر و سیاسیون و دانشجوها موضع محکمی نمیگیرند؟
اگه یه بچه بسیجی سر یکی داد بکشه، ولو اون طرف مفسد فی الارض باشه همه دادشون بالا میره اما بچه بسیجی را آشو لاش کنن و با ساطور و قمه و چاقو بهش حمله کنن همه ساکت میشینن.
چند تا باید نابود بشن تا کسی فکری بکنه؟